هومینو، کارشناس آنلاین خدمات خانگی و اداری

سامانه و اپلیکیشن درخواست خدمات خانگی و اداری

هومینو، کارشناس آنلاین خدمات خانگی و اداری

سامانه و اپلیکیشن درخواست خدمات خانگی و اداری

آیا روان شناس ها روانی اند؟

روان شناس و علم روانشناسی در کشور ما جا نیفتاده است.

نه برای نهادِ سیاست و تصمیم‌گیری، و نه برای افراد جامعه. البته دلایل متفاوتی می‌تواند

داشته باشد. یکی‌اش هم به نظرم خودِ روانشناس‌ های ایران هستند؛‌ در این سه چهار

دهه‌ی اخیر چنان در یک لاکِ فردگراییِ افراطیِ کُمیک فرو رفته‌اند که انگار آدمیزاد است و تفکراتش.

روانشناس ،سامانه مشاوره آنلاین HiExpert

همینکه تفکراتش خوب و مثبت شود دیگر بس است. دیگر، نظام اجتماعی، طبقه‌ی اجتماعی،

نهاد سیاست، نظام اقتصادی، جغرافیا، آگاهی اجتماعی و هر چیزِ غیرفردی، کشک است و نیاز به توجه ندارد.

اما حالا جدای از اینها آیا واقعاً روانشناس ها روانی اند؟

آیا زندگی‌هایِ خودشان مشکل دارد؟ برفرض اگر هم این باشد، آیا نباید به آنها مراجعه کرد؟

وقتی به مردم می‌گوییم برو پیش روانشناس ، از زبانشان زیاد می‌شنویم که بابا اینها خودشان

روانی‌اند؛‌ مشکل دارند. قطعاً این حرف یک مکانیسمِ دفاعیِ ناکارآمد است. از آنجا که خودشیفتگی

در خونِ ماست و دوست داریم حرفِ اول و آخر را خودمان بزنیم و خودمان را نیز عقل کل می‌دانیم،

رجوع بهروانشناس برایمان سخت است.

آنقدر سخت که مثلاً اگر با بچه‌مان مشکل پیدا کنیم،‌ حاضریم دو میلیون برایش تبلت بخریم که صدایش

بریده شود، ولی مثلاً صدهزار تومان به یکروانشناس کودک ندهیم که مساله را کمی برایمان روشن‌تر کند.

حالا این‌ها به کنار. آیا روانشناس‌ ها واقعاً روانی‌اند؟ اگر روانی نیستند، آیا خودشان زندگی‌های موفق و درستی دارند؟
واقعاً نمی‌دانم. کارِ آماریِ درستی انجام نشده است که چیزی نشان دهد.

اما این را می‌دانم که زندگیِ فردیِ روان‌شناس با دانش او هیچ ربطی ندارد. روانشناسی به‌خاطر

استفاده از پژوهش‌های تجربی و تحلیل‌های آماری،بیشترین دقت را در میان علوم انسانی دارد.

اما آیا اگر چون روانشناسی علم دقیقی است، روانشناس هم باید بهترین زندگی را داشته باشد،

و اگر نداشته باشد نمی‌توان از دانشش استفاده کرد؟

مگر تمام کسانی که اقتصاد می‌خوانند سرمایه‌دارهای جامعه‌اند؟ مگر آنها که تربیت بدنی می‌خوانند

همه قهرمان المپیک هستند؟ مگر عادل فردوسی‌پور که بهترین تحلیل‌های فوتبالی را می کند،

می تواند یک دریبل به علی دایی بزند؟ مگر شما تا حالا پیشِ دکترِ پوست و مویِ کچل نرفته‌انید؟

مگر تا حالا ریه‌هایی خودتان را به متخصصی که سیگار می‌کشد نداده‌اید؟

دماغتان را جراحی عمل نکرده است که خودش سه کیلو دماغ دارد؟ و ….

روانشناس ، یک عقلِ منفصل است؛ از بیرون می‌ایستند و می تواند شما را بهتر ببیند

و داوری کند و با دانشش راهنمایی‌تان کند. لزومی ندارد خودش هم بهترین زندگی را

داشته باشد؛ هرچند که اگر داشته باشد، امتیاز بزرگی برای او محسوب می‌شود.

به قول استرنبرگ در کتابِ قصه‌ی عشق:

ممکن است کسی در مقام روان درمانگر، در کار تجزیه و تحلیل روابط دیگران موفق باشد

اما در کار تجزیه و تحلیل خود موفق نباشد.

خرد میان فردی” به معنای خِرد رابطه شخصی با دیگران است و خِرد “درون فردی”

به معنای رابطه‌ی شخص با خویشتن است.

این دو نوع خرد رابطه‌ی چندانی باهم ندارند، یعنی صِرف اینکه کسی بتواند رفتار دیگران

را با موفقیت تجزیه و تحلیل کند، دلیل آن نمی شود که رفتار خود را نیز با موفقیت تجزیه

و تحلیل کند، و بالعکس.

واقعیت آنکه خودِ روان درمان گران نیز در روابط خود با همان مشکلاتی روبه رو می شوند

که مردم دیگر ممکن است روبرو شوند.


قوانینی برای ارتباط با جنس مخالف


 

 

آنچه از انسان سرمی زند ، رفتاری است که شخصیت او را نمایان می سازد . جنس مخالف ” رفتار ” انسان ، آینه ای است

از درونیات و ویژگی های شخصیتی او . حال آنکه چگونه رفتار نمائیم و از چه رفتارهایی حذر نمائیم ،
موضوع مورد بحث در این مقاله می باشد . برآنیم تا در این مجال ، ساختارهای صحیح روابط انسانی به
خصوص اصول و ضوابط مهم و برجسته در رابطه ی بین دختران و پسران را مورد بررسی قرار دهیم .
برخورد مبتنی برشناخت و احترام متقابل

انسانی که برای انسانیت و شأن خود ارزش والایی قائل است، روابطش را با دیگران به
گونه ای تنظیم می کند که در آن احترام متقابل و ارزش گذاری متعالی و متعامل رعایت شده باشد.
چنین برخوردی زمانی ایجاد می شود که انسان به نیازهای روانی خود در کنار نیازهای زیستی خویش
توجه داشته باشد و نوع برخورد او با دیگران، بیشتر از سطوح بالاتر نیازها نشأت گرفته باشد.
این نوع برخوردِ احترام آمیز، به دور از پرخاشگری، به دور از نیات سود جویانه و اندیشه های مبتنی بر
سوء استفاده انجام می گیرد.

برخورد مبتنی بر حیا، نه شرم و خجالت

بهتر است در ابتدا به تفاوت دو اصطلاح ” شرم ” و ” حیا ” بپردازیم. شرم که بیشتر مترادف با خجالت کشیدن
و یا کناره گیری کردن است، اصطلاحی است ناظر بر ناتوانی انسان در یک برخورد اجتماعی. فردی که دچار شرم است،
در یک موقعیت اجتماعی خاص نمی تواند رفتار مناسب و مطلوب از خود نشان دهد.
اصطلاح دیگر حیاست. حیا ، یک صفت پسندیده اخلاقی است و آن عبارت است از خویشتنداری ارادی فرد
در انجام اعمالی که خلاف قاعده و شأن شرعی و عرفی باشد.

حیا در حقیقت نوعی توانایی است، در حالی که شرم یا خجالت، نوعی ناتوانی به شمار می آید.
انسان وقتی می باید سخنی را در مقابل جمعی بگوید، ولی خود را ناتوان از بیان آن می یابد،
دچار شرم است؛ در حالی که وقتی انسان تمایل دارد مثلاً نسبت به بزرگتر خویش از جمله پدر، مادر، معلم و
یا مربی خود رفتاری مبتنی بر بی حرمتی نشان دهد و از عهده انجام چنین کاری نیز برمی آید، ولی به دلیل داشتن
صفت حیا خویشتن داری کرده، آن را انجام نمی دهد، نوعی توانایی و قدرت را از خود به نمایش گذاشته است.
با این توصیف می باید برخورد مبتنی بر شرم و برخورد مبتنی برحیا با جنس مخالف را از یکدیگر تفکیک کنیم.
برخورد مبتنی بر شرم برخوردی از روی ناتوانی است، در حالی که برخورد مبتنی برحیا، برخوردی خویشتند
ارانه و ارادی است.

کسانی هستند که در مقابل جنس مخالف دچار خجالت زدگی شده، از خود شرم افراطی نشان می دهند؛

دسته ای دیگر انواع برخوردهای اجتماعی بین دو جنس را می سازند. پسری که به هنگام مواجهه

با جنس مخالف دست و پای خود را گم می کند و نمی تواند بر اعصاب خود مسلط شود و یا دختری که

در مواجهه با جنس مخالف توانایی برخورد صحیح کلامی را از دست می دهد و نمی تواند مطالب را به

درستی و مبتنی بر تفکر بیان نماید، مصداق چنین برخوردی هستند. چنین فرد یا افرادی از این ناتوانی به

نوعی دچار آسیب خواهند شد.

 

برخوردی به دور از اضطراب و هیجان

این نوع برخورد به صور مختلف مانند عصبانیت، سرخ شدن و بالارفتن ضربان قلب، عجولانه رفتار کردن

و رفتار مبتنی بر ترس و یا خوشحالی افراطی دیده می شود. هیجان که یک حالت برانگیختگی روانی است

شامل تمامی مواردی که نام بردیم اعم از ترس، خوشحالی، عصبانیت، عجله و امثال این هاست.

هر چند که هیجانات اجزای لاینفک رفتار انسانی هستند ، ولی باید برای اتخاذ تصمیم صحیح و نشان دادن

رفتار مناسب ، تحت کنترل در آیند.

برخورد با جنس مخالف به شکل هیجان زده، می تواند تصمیم گیری و نیز انجام اعمال صحیح ما را تحت الشعاع

خود قرار دهد. به طور کلی، توصیه روان شناسان به انسان، کنترل هیجان ها و حفظ خونسردی در تمامی

موقعیت های زندگی است. این توصیه، از رفتار اجتماعی ما با جنس مخالف نیز جدا نیست.

برخوردی به دور از پرخاشگری

پرخاشگری ، تمایل و یا عمل فرد است در جهت آسیب زدن به یک شیء و یا شخص دیگر. برخی از

برخوردهای بین دو جنس در جامعه ی ما از نوع برخوردهای پرخاشگرانه است.

پسری که برای نشان دادن توجه خود به یک دختر، با موتور و یا ماشین از کنار او به سرعت می گذرد

و او را دچار ترس می کند ، نشانگر رفتارهای پرخاشگرانه است. پرخاشگری نسبت به جنس مخالف

می تواند مشکلاتی را در زندگی آتی انسان ایجاد کند.

دوستی دختر و پسر

پرخاشگری که سرچشمه ی آن یک تمایل درونی برای آسیب زدن می باشد، ممکن است به صورت اعمالی

که به نحوی فرد مقابل را ناراحت می کند و یا می رنجاند و نیز گفتن کلماتی که به نوعی آزار دهنده است،

تجلی داشته باشد.

گاهی برخی از افراد ، برخوردهای غیر عادی و ناپخته ای از خود نشان می دهند که به لحاظ فرهنگی،

تحول هوشی و تحول شخصیتی، آنان را در سطحی بسیار پایین و مبتذلی قرار می دهد. متلک گویی،

ایجاد مزاحمت های خیابانی و یا مزاحمت های تلفنی از جمله این نوع رفتارهای ناپخته است.

کناره گیری از معاشرت های افراطی 

افراط در معاشرت ، معمولاً متأثر از فرهنگ غربی در زمینه ی ارتباط بین دو جنس می باشد .

این رابطه بیشتر در میان خانواده هایی دیده می شود که دارای یک فرهنگ منسجم و اصیل شرقی و اسلامی نیستند.

اختلاط بیش از حد بین دختر و پسر پیش از ازدواج ، با توجیهاتی مانند زمینه سازی برای شناخت بهتر

دو جنس از یکدیگر ، و یا زمینه سازی برای کسب تجربیات عملی برای انجام یک ازدواج موفق صورت می گیرد.

میهمانی ها، جشن تولدها، مراسم مختلف ورزشی و مسافرت های دسته جمعی که معمولاً بستر و

محمل چنین روابطی است، در میان این دسته از افراد به وفور دیده می شود. چنین اعمالی بدون توسل

به عناصری از فرهنگ غرب اساساً امکان پذیر نیست و این نکته معمولاً مردم ما را دچار تعارض و آشفتگی می کند،

زیرا یک فرهنگ در درون خود دارای انسجام است و ما نمی توانیم فرهنگ را به شکل مخلوط و بدون انسجام

و برگرفته از جوامع مختلف به کار گیریم.

 

برخوردی در چارچوب ضوابط شرعی

رابطه دو جنس مخالف باید همواره در چارچوب ضوابط شرعی و با رعایت احکام نورانی شرع باشد .

بدین معنا که بسیاری از روابط گسترده و بی حد و مرز شارع مقدس توصیه نمی کند، بلکه همواره زنان و مردان

را از ورود به آن محدوده ها پرهیز می دهد . نگاه ، گفت و گو های طولانی مدت بی هدف ، آرایش نامناسب

ظاهری ، تماس های بیش از حد متعارف از جمله این موارد است .

بیشتر بخوانیم

تفاوت اختلال دوقطبی و اختلال شخصیت مرزی


شخصیت شناسی یا روانشناسی شخصیت

رشته روانشناسی شخصیت به بررسی ابعاد مختلف شخصیت انسانها می پردازد

 

روانشناسی شخصیت چیست؟

در رشته روانشناسی شخصیت، ابعاد مختلف شخصیت، جنبه های ادراکی، هیجانی، ارادی و بدنی

افراد و چگونگی سازگاری فرد با محیط مورد مطالعه قرار می گیرد.

دانشجویان رشته روانشناسی شخصیت به مطالعه  الگوهای خاص تفکر، احساسات و رفتار که

هر فرد را از دیگری متمایز می‌کند، می‌پردازند. این روان‌شناسان معمولاً در محیط علمی به عنوان

مدّرس یا پژوهشگر فعالیت می‌کنند.

 

شخصیت شناسی

در روانشناسی شخصیت، تعاریف مختلفی از شخصیت ارائه شده است که هر یک بر وجهی از

شخصیت تأکید کرده‌اند. هیلگارد شخصیت را «الگوهای رفتار و شیوه‌های تفکر که نحوه سازگاری

شخص را با محیط تعیین می‌کند» تعریف کرده است در حالی که برخی دیگر «شخصیت» را به

ویژگیهای «پایدار فرد» نسبت داده و آن را بصورت «مجموعه ویژگیهایی که با ثبات و پایداری داشتن

مشخص هستند و باعث پیش بینی رفتار فرد می‌شوند» تعریف می‌کنند.

 

شخصیت (Personality) از ریشه لاتین (Persona) که به معنی «نقاب و ماسک» است

گرفته شده است و اشاره به ماسک و نقابی دارد که بازیگران یونان و روم قدیم بر چهره

می‌گذاشتند و این تعبیر تلویحا به این موضوع اشاره دارد که «شخصیت هر فرد ماسکی است

که او بر چهره خود می‌زند تا وجه تمایز (تفاوت) او از دیگران باشد». شخصیت به همه خصلتها و

ویژگیهایی اطلاق می‌شود که معرف رفتار یک شخص است، از جمله می‌توان این خصلتها را

شامل اندیشه، احساسات، ادراک شخص از خود، وجهه نظرها، طرز فکر و بسیاری عادات دانست.

اصطلاح ویژگی شخصیتی به جنبه خاصی از کل شخصیت آدمی اطلاق می‌شود.

 

نظری اجمالی به تعاریف شخصیت شناسی، نشان می‌دهد که تمام معانی شخصیت

را نمی‌توان در یک نظریه خاص یافت. برای مثال کارل راجرز شخصیت را یک خویشتن

سازمان یافته دایمی می‌دانست که محور تمام تجربه‌های وجودی بود. یا گوردن آلپورت

شخصیت را مجموعه عوامل درونی که تمام فعالیت‌های فردی را جهت می‌دهد تلقی کرده است.

واتسن شخصیت را مجموعه سازمان یافته‌ای از عادات می‌پنداشت و زیگموند فروید، عقیده داشت

که شخصیت از نهاد(ID)، خود(Ego) و فراخود(Super ego) ساخته شده است.

شخصیت چیست؟

شخصیت تشکیل شده است از الگوهای ویژه فکری، احساسی و رفتاری که هر فرد را از افراد

دیگر متمایز می‌سازد. شخصیت، سرچشمه درونی دارد و در طول حیات، تقریباً پایدار باقی می‌ماند.

روان‌شناسی شخصیت، ویژگی‌های یگانه افراد و نیز مشابهت‌ها بین گروه‌هایی از افراد را مورد مطالعه قرار می‌دهد.

 

ویژگی‌های شخصیت

• شخصیت، سازمان یافته و سازگار است.

• شخصیت، هر چند پدیده‌ای روانی است امّا تحت تاثیر فرایندها و

نیازهای بیولوژیک قرار دارد.

• شخصیت باعث پدیدآمدن رفتارها می‌گردد.

• شخصیت از طریق افکار، احساسات، رفتارها و بسیاری چیزهای دیگر نمود می‌یابد.

شخصیت از دیدگاه روانشناسی

دیدگاه روانشناسی در مورد «شخصیت» چیزی متفاوت از دیدگاههای «مردم و جامعه» است

در روانشناسی شخصیت افراد به گروههای «با شخصیت و بی‌شخصیت» یا«شخصیت خوب و شخصیت بد»

تقسیم نمی‌شوند؛ بلکه از نظر این علم همه افراد دارای «شخصیت» هستند که باید به صورت «علمی»

مورد مطالعه قرار گیرد این دیدگاه باعث پیدایش نظریه‌های متعددی از جمله : نظریه روانکاوی کلاسیک ، نظریه

روانکاوی نوین ، نظریه انسان گرایی، نظریه شناختی، نظریه یادگیری اجتماعی و … » در حوزه مطالعه روانشناسی

شخصیت شده است.

ماهیت شخصیت و انسان

یکی از جنبه‌های با اهمیت در «روانشناسی شخصیت» که در «نظریه‌های شخصیت»

منعکس شده است برداشت یا تصوری است که از ماهیت «انسان و شخصیت او» ارائه شده است

(یا می‌شود). این سوالها با ویژگی اصلی انسان ارتباط برقرار می‌کنند و همه مردم

(شاعر ، هنرمند ، فیلسوف ، تاجر ، فروشنده و …) همواره به روش های مختلف به این

سوالها پاسخ می‌دهند؛ بطوری که می‌توانیم بازتاب همه جانبه آنها را در «کتابها ، تابلوهای نقاشی ، و

در رفتار و گفتارشان» ببینیم و روانشناسی شخصیت و نظریه پردازان این حوزه نیز از آن مستثنی نیستند.

۶ دلیل درخواست کمک از مشاوره خانواده


به مشاوره خانواده نیاز دارید وقتی‌که توانایی برقراری ارتباط با همسر خود را ندارید

وقتی رابطه زناشویی شما با همسرتان خوب نیست، بهبود رابطه زن و شوهر اغلب دشوار است.

عدم مهارت برقراری ارتباط صحیح با همسر می‌تواند شامل هر چیزی که منجر به ایجاد احساس افسردگی،

احساس نا امنی، بی اعتنایی و یا عدم علاقه به گفتگو با همسر گردد باشد.

البته در این مواقع لحن صحبت با همسر در روابط زناشویی نیز تغییر می‌کند.

گاهی در ارتباط با همسر، طرز صحبت و گفتگو از موضوع گفتگو مهم تر است.

عدم مهارت برقراری ارتباط صحیح با همسر نه تنها موجب آسیب رساندن به احساسات می‌شود،

بلکه موجب سوء استفاده عاطفی یا جسمی نیز می گردد.

به مشاوره خانواده نیاز دارید وقتی با همسر خود همانند هم اتاقی رفتار می کنید

وقتی رابطه زن و شوهر بیشتر شبیه به هم اتاقی شود تا یک رابطه زناشویی، نیاز به

 مشاوره خانواده ضروری به نظر می‌رسد. این به آن معنا نیست که اگر زوج برخی رفتارها را

از خود نشان دادند، در زندگی زناشویی مشکل دارند. اگر بعد از ازدواج یکی از زوجین

در روابط زناشویی احساس کمبود محبت و صمیمیت از طرف همسر خود کند،

این احساس به شما القا می‌شود که با همسر خود هم اتاقی هستید تا یک زن و شوهر و

به عقیده کارشناسان مشاوره خانواده نشانه خوبی در ازدواج نیست.

به مشاوره خانواده نیاز دارید وقتی نمی دانید چطور اختلاف با همسر خود را حل کنید

وقتی زن و شوهر در زندگی زناشویی تفاهم نداشته و هر دو از این اختلاف آگاه باشند،

شناختن ریشهاختلاف در زندگی زناشویی فقط نیمی از ماجراست.

به‌عنوان مشاور خانواده بارها این جمله را از مراجعین خود می‌شنوم که می‌گویند:

ما علل اختلاف با همسر در زندگی خود را می‌دانیم اما نمی‌توانیم چگونه به حل مشکلات زناشویی خود پایان دهیم.

این موقع بهترین زمان است تا از شخص سومی برای کمک به حل اختلافات زناشویی با همسر خود کمک بگیرید.

اگر زوج در زندگی مشترک با همسر خود اختلاف دارند، یک مشاور خانواده خوب می‌تواند ازدواج شما

را به درستی هدایت کند تا از تجربه یک ازدواج موفق در کنار همسر خود لذت ببرید.

به مشاور خانواده نیاز دارید وقتی همسر شما رفتارهای منفی از خود نشان می‌دهد

به‌عنوان یک مشاور خانواده معتقدم آنچه ما در درون احساس می‌کنیم سرانجام به بیرون بروز خواهد کرد.

حتی اگر برای مدتی بخواهیم این احساسات را پنهان کنیم و در خود بریزیم، بالاخره از جایی

دیگر به بیرون بروز می‌کنند. احساسات منفی مانند احساس خشم یا احساس درماندگی

نسبت به همسر و ازدواج خود می‌تواند به رفتارهای مضر و گاهی آسیب‌زا دز زندگی مشترک تبدیل شود.

اگرچه گاهی اوقات در هنگام مشاوره متوجه می شویم زن با در نظر گرفتن شرایط زندگی، مثلاً به خاطر فرزندان،

تصمیم به حفظ رابطه و ادامه زندگی مشترک گرفته اما به این دلیل که هنوز ریشه مشکلات زناشویی

از بین نرفته، همسر مدام احساس کینه‌توزی می‌کند. این احساس کینه‌توزی سبب می‌شود زن آسیب‌های

گذشته خود را با بدرفتاری نسبت به شوهر خود تلافی کند.

یک مرکز مشاوره خوب می‌تواند به زوجین کمک کند چگونه احساسات منفی خود را تشخیص داده

و راه مناسبی برای برخورد و مقابله با این احساسات پیدا کنند.

به مشاوره خانواده نیاز دارید وقتی فکر می‌کنید طلاق آخرین گزینه است

وقتی زن و شوهر باهم اختلاف دارند و یا مدام دعوا با همسر دارند،

فاصله گرفتن اندک زوج از هم اغلب می‌تواند مفید واقع شود.

بااین‌حال، وقتی این فاصله گرفتن‌ها منجر به دوری و ترک منزل همسر به صورت مداوم شود،

حتماً باید از یک مشاور خانواده کمک بگیرید.

دور از هم زندگی کردن و به خانه نیامدن معمولاً اختلافات زن و شوهر را حل نمی‌کند.

در عوض، این طرز فکر را تقویت می‌کند که دور بودن از همسر مفید است و باعث تکرار بیشتر

این رفتار می‌شود. وقتی‌که همسر دوباره به خانه بازمی‌گردد، مشکلات زندگی و اختلافات زناشویی

قبلی هنوز وجود دارد اما به خاطر آنکه زمانی از آن موضوع گذشته اغلب توسط زوج نادیده گرفته می‌شود.

به مشاوره خانواده نیاز دارید وقتی فقط به خاطر فرزندان به زندگی با همسر خود ادامه می‌دهید

وقتی احساس می‌کنید فقط به خاطر فرزندان مجبور به ادامه زندگی مشترک با همسر خود هستید، حتما از یک مشاور خانواده خوب برای راهنمایی درخواست کمک کنید. برخلاف تصور زن و شوهر ، ادامه دادن چنین زندگی و رابطه‌ای درواقع آسیب جدی به تربیت کودک شما وارد می‌کند. بالعکس، اگر زن و شوهر قادر به حلاختلافات خود هستند و به ازدواج خود به‌عنوان یک رابطه سالم و مثبت نگاه کنند، این بهترین گزینه برایوالدین و فرزندان آنها خواهد بود.
به‌عنوان یک مشاور خانواده معتقدم فرزندان نباید بهانه ای برای ادامه زندگی مشترک زن و شوهر باشد.

به یاد دارم وقتی با یک نوجوان که در مدرسه مشکل داشت کار می‌کردم، او رفتار مخربی نشان می‌داد و نمره‌های درسی او در کلاس روز به روز در حال کاهش بود. وقتی از او دلیل چنین کارهایی را پرسیدم، پاسخ داد: من به‌خوبی می‌دانم که والدین من یکدیگر را دوست ندارند زیرا فقط نقش خوب بودن را بازی می‌کنند ولی هرگز مانند والدین دوستانم شاد و خوشحال نیستند.
فرزندان ما عموماً بسیاری شهودی و باهوش هستند. مهم نیست والدین چقدر و چگونه اختلافات زناشوییخود را در مقابل فرزندان کتمان کنند، اکثر فرزندان عدم رضایت پدر و مادر از ازدواج خود را احساس می‌کنند.
در پایان لازم به یادآوری است، همه ازدواج‌ ها قابل نجات نیستند اما در مورد خانواده هایی که اختلافات زندگی مشترک آن‌ها هنوز قابل‌حل و فصل است و در طول دوره زوج درمانی به اصول مشاوره خانواده و ازدواج خود متعهد هستند، مشاوره خانواده می‌تواند به آن‌ها در یافتن ریشه مشکلات زندگی بهبود رابطه با همسر کمک فراوانی کند.

تصویر ذهنی از بدن

تصویر ذهنی از بدن به چه معناست؟

تصویر ذهنی از بدن به نگرش فردی، اعتقادات و درک فرد از بدن خود اشاره دارد. تصویر هر فرد از بدن خود به عوامل زیر بستگی دارد:

  • باور او نسبت به ظاهر خود
  • احساسش نسبت به بدن خود
  • کنترل بدن در زمان حرکت
  • احساس وی نسبت به قد، وزن و شکل بدن خود

این احساس می تواند منفی یا مثبت باشد.

تصویر منفی از بدن اغلب با اختلال بدریخت انگاری بدن، اختلال یکپارچگی هویت بدن و اختلالات خوردن در ارتباط است.

تصویر مثبت از بدن:

فردی که تصویر مثبتی از بدن خود دارد، دارای درک واضح و درستی از شکل بدن خود است که

دیگران هم با آن موافق هستند.

فرد از شکل ظاهر خود راضی است، آن را قبول دارد و احساس خوبی درباره ظاهر و بدن خود دارد،

حتی اگر با تصویر رسانه ها و آنچه مطلوب خانواده و دوستان توصیه می کنند مطابقت نداشته باشد.

آنها آگاه هستند که این بدن نه شخصیت آنهاست. بنابراین از ظاهر خود احساس غرور می کنند و

نسبت به بدن خود احساس اعتماد به نفس دارند.

سبک زندگی سالم، رژیم غذایی متعادل و ورزش کردن با تصویر مثبت از بدن مرتبط است.

تصویر منفی از بدن:

تصویر منفی از بدن می تواند از احساس فرد از عدم تطابق با انتظارات جامعه، دوستان و فامیل ناشی شود.

آنها دائما خود را با دیگران مقایسه می کنند و در این میان احساس ناکافی بودن می کنند.

فرد از ظاهر خود احساس بدی دارد و خجالت می کشد. این دسته افراد دید غیر واقعی نسبت

به ظاهر خود دارند. فرد به آیینه نگاه می کند و خود را به طرز غریبی نافرم می بیند. برای مثال،

زنی با شاخص توده بدنی طبیعی خود را چاق می بیند.

برخی از افراد دچار اختلال بدریخت انگاری بدن می شوند. فرد به حدی از خود تصور منفی دارد،

که به دنبال جراحی های زیبایی بر می آید در حالی که ظاهر وی به نظر دیگران کاملا طبیعی است.

بیمار دائما تحت رژیم های سخت است و بی حد و مرز ورزش می کند.

چنین عارضه ای از آنجا خطرناک است که می تواند موجب ابتلا به بیماری های سلامت روان

مانند افسردگی شود و حتی جان او را نیز تهدید کند.

تصویر ذهنی از بدن از کجا نشات می گیرد؟

تصویر ذهنی از بدن به تنهایی ایجاد نمی شود. فرهنگ، خانواده و دوستان چنین تصویری را می سازند.

همه آنها می توانند افراد را متقاعد کنند که چیزی تحت عنوان بدن ایده آل وجود دارد.

تبلیغات نشان می دهند که بدن مردان باید پر از عضلات سفت باشد و زنان باید لاغر باشند.

اما این تصویر واقعی نیست، زیرا هر کسی با دیگری متفاوت است.

صنعت مد نیز الگوی ناسالم دیگری برای جوانان است زیرا مدل های آنها به شکل عجیبی لاغر هستند.

این در حالی است که بسیاری از این مدل ها ساعت های زیادی از روز را به ورزش کردن اختصاص می دهند

که انجام آن برای یک فرد عادی با مشغله های معمول امکان پذیر نیست.

تغییرات بدنی ناشی از افزایش سن نیز می توانند بر تصویر ذهنی از بدن تاثیر بگذارند.

بیماری و تصادف نیز بر تصویر ما از بدنمان اثر دارند. زنی که دچار سرطان سینه شده است،

احتمالا بیشتر از قبل نسبت به ظاهر اندام خود حساس می شود.

ناامنی عاطفی نیز فرد را مستعد داشتن تصویر ذهنی منفی از بدن خود می کند.

افکار و احساسات منفی که در اثر تعامل با دیگران در ما نفوذ می کنند از دیگر علل داشتن تصویر منفی از بدن خود است.

 

آیا زنان بیشتر از مردان از بدن خود ناراضی هستند؟

معمولا این طور تصور می شود که زنان بیشتر از مردان از بدن خود ناراضی هستند.

با این حال، مطالعات بر روی ظاهر نشان می دهد که ۹۵ درصد از مردان از بخشی از بدن خود ناراضی هستند.

در واقع، نتایج نشان می دهد مشابهت های زیادی در زمینه تصویر ذهنی از بدن بین مردان و زنان وجود دارد.

نکاتی برای بهبود تصویر ذهنی از بدن:

برای بهبود احساستان نسبت به بدن خود از نکات زیر استفاده کنید:

هر کاری که برای بدنتان خوب است را انجام دهید: شنا کنید، پیاده روی کنید، آواز بخوانید و هر چیز دیگری.

۱۰ مورد از چیزهایی را که در مورد بدن خود دوست دارید بنویسید و در جایی جلوی چشمتان قرار دهید.

به یاد داشته باشید که زیبایی شما فقط در گرو ظاهر شما نیست.

خود را در آیینه به عنوان یک کل ببینید، نه فقط یک دماغ یا ران بزرگ.

خوش بین باشید، جملات منفی را با جملات مثبت عوض کنید.

لباس های راحتی بپوشید که در آنها زیبا هستید.

از انتقاد کردن در مورد تصاویر افراد در رسانه و مجلات خودداری کنید.

زمانی از روز را به ورزش کردن اختصاص دهید. ورزش کردن اعتماد به نفس شما را افزایش می دهد،

به کنترل وزن و سایز بدن کمک می کند و استرس و اضطراب را از شما دور می کند.

از حرف زدن در مورد چاقی و عیوب ظاهری خودداری کنید و به دوستان خود نیز تذکر دهید.

کاری برای بدنتان انجام دهید که به زیبایی آن کمک می کند، برای مثال کوتاه کردن مو، یا رفتن به سالن ماساژ.